مروری اجمالی بر کتاب هفت رویکرد به مدیریت برند
- نویسنده: راهین مدیا
- تاریخ: ۱۳ فروردین ۱۴۰۰
دستهبندیها:
مروری اجمالی بر کتاب هفت رویکرد به مدیریت برند
امروزه کمتر سازمانی وجود دارد که از مفاهیم بازاریابی بهره نگرفته و از آنها استفاده نکرده باشد. در این دنیای رقابتی، سازمانهایی که از مدیریت بازاریابی استفاده نکنند محکوم به شکست هستند. این گزاره همه نوع سازمانهای دولتی و خصوصی را در برمیگیرد. مدیریت بازاریابی درون خود مفاهیم متعددی را در برگرفته است. یکی از آن مفاهیم، مدیریت برند است. در سالیان گذشته، مدیریت برند که خود ریشه در مدیریت بازاریابی داشته با توجه به تعدد نظریات مطرح شده در آن، خود به عنوان یک دانش مستقل و جامع در حوزه بازاریابی شکل گرفته است. تعدد نظریات در حوزه مدیریت برند و اهمیت استفاده از آن برای سازمانهای مختلف، متفکران زیادی را بر آن داشت تا رویکردهای مختلف مطرح در این حوزه را جمعآوری و طبقهبندی کنند تا پژوهشگران راحتتر بتوانند نظریه مناسب خود را در مدیریت برند انتخاب و اجرا کنند. کتاب «هفت رویکرد به مدیریت برند: پژوهش، نظریه و کاربرد» که حاصل تلاش سه نویسنده بوده است به عنوان یکی از مهمترین نظریات مطرح شده در حوزه طبقهبندی رویکردهای مدیریت برند است. این کتاب توسط آقایان اکبر عرفانیفر و بابک حمیدیا ترجمه و در انتشارات دانشگاه امام صادق علیه السلام چاپ شده است. در ادامه چارچوب محتوایی کتاب را معرفی خواهیم کرد.
معرفی اجمالی هفت رویکرد به مدیریت برند
در این کتاب، پارادایمهای حاکم بر مدیریت برند و همچنین هفت رویکرد مدیریت برند به صورت خلاصه معرفی میگردد. به صورت کلی، ۷ رویکرد به مدیریت برند در این کتاب شناسایی شده است:
ردیف | عنوان رویکرد | توضیح کوتاه |
۱ | رویکرد اقتصادی | برند به عنوان بخشی از «آمیختهی بازاریابی» سنتی |
۲ | رویکرد هویتی | برند به عنوان ماهیتی مرتبط با هویت سازمانی |
۳ | رویکرد مبتنی بر مصرفکننده | برند به عنوان ماهیتی مرتبط با تداعیها (پیوندهای ذهنی) مصرفکنندگان |
۴ | رویکرد شخصیتی | برند به عنوان شخصیتی همانند شخصیت انسان |
۵ | رویکرد رابطهای | برند به عنوان یک شریک ارتباطی قابل اتکا و پایدار |
۶ | رویکرد اجتماعی | برند به عنوان یک کانون محوری در تعاملهای اجتماعی |
۷ | رویکرد فرهنگی | برند به عنوان بخشی از بافت و بسته کلان فرهنگی |
این هفت رویکرد در سه برهه تاریخی مختلف تقسیمبندی میشوند که این برههها نیز به صورت زیر توضیح داده شدهاند.
۱٫ دوره اول (۱۹۸۵-۱۹۹۲) مدیریت برند: دوره تمرکز بر شرکت/ارسال کننده
رویکرد اقتصادی (برند به عنوان بخشی از آمیخته بازاریابی سنتی)
- تمرکز بر قابلیتها و توانمندیهای شرکتها برای مدیریت کردن برند از طریق عناصر آمیخته بازاریابی
- چگونگی استفاده از این عوامل برای تاثیرگذاری بر انتخابهای مصرفکنندگان از میان برندها
- پیامی که از سوی بازاریاب «ارسال» میشود دقیقا مساوی است با پیامی که مخاطب «دریافت» میکند.
رویکرد هویتی (برند به عنوان ماهیتی در ارتباط با هویت شرکت)
- هویت شرکت (در کل) چگونه میتواند پیام منسجم و یکپارچهای از برند ایجاد کند که برای تمامی ذینفعان آن شرکت قابل تبیین باشد.
۲٫ دوره دوم (۱۹۹۳-۱۹۹۳): دوره تمرکز بر انسان/دریافت کننده: تمرکز و بررسی بیشتر مصرف کننده و ورود روانشناسی انسانی
رویکرد مبتنی بر مصرفکننده (برند به عنوان ماهیتی در ارتباط با تداعیهای مصرفکننده)
- برند به عنوان یک انگارهی شناختی در ذهن مصرفکنندگان
- یک برند قدرتمند: دارای تداعیهای قدرتمند ویژه و مثبت در اذهان مصرف کننده
- مصرفکننده مالک و دارندهی برند
- البته بازاریاب توانایی جهتدهی و سوق دادن مصرفکننده را دارد
رویکرد شخصیتی (برند به عنوان شخصیتی مشابه با انسان)
- تمایل مصرف کنندگان به قائل شدن شخصیتهای انسانی برای برندها
- مصرف کنندگان شخصیتهایی را به برندها نسبت میدهند و سپس این شخصیتها را در مبادلهی مبتنی بر گفتگوی ارزش نمادین، برای شکلدهی و ابراز هویت فردی/شخصی خود بکار میگیرند.
- استفاده از شیوههای اکتشافی و کمی برای سنجش شخصیت برند
رویکرد رابطهای (برند به عنوان یک شریک ارتباطی کارآمد و قابل اتکا)
- وجود رابطهای دو طرفه بین برندها و مصرف کنندگان
- رهیافت مبتنی بر گفتگو
- استفاده از روشهای پدیدارشناختی
۳٫ دوره سوم (۲۰۰۰-۲۰۰۶): دوره تمرکز بر زمینه و بستر: تغییرات در فناوری و فرهنگ
رویکرد اجتماعی (برند به عنوان یک نقطه و کانون محوری در تعامل اجتماعی)
- تمرکز بر اجتماعات برند
- زمانی ارزش برند ایجاد میشود که برند به عنوان یک نقطه محوری و کانونی در تعاملات اجتماعی مصرف کنندگان عمل کند
رویکرد فرهنگی (برند به عنوان بخشی از بافت و زمینهی فرهنگی کلان)
- برند به عنوان یک مصنوع و دستساختهی فرهنگی
- امکان ادامه حیات گفتمان سرسخت مخالف برندینگ
- شیوه ایجاد برند اسطورهای: نهادینه کردن و تثبیت یک برند در میان نیروها و عوامل فرهنگی
- بررسی اینکه برندینگ چه تاثیری بر فرهنگ سطح کلان جامعه دارد
در بررسی هر رویکرد به چهار سطح توجه میشود. این سطوح به شرح زیر است:
- پیشفرضها: نوع نگاه در رابطه با ماهیت برند، و نیز منطق و پیشفرضهای مخصوص در مورد تعامل و رابطه میان برند و مصرفکننده
- مبانی نظری: مفاهیم، مدلها و نمودارهایی برای درک هر یک از رویکردهای مربوط به برند. شامل ۱٫ درونمایههای پشتیبان (مفاهیمی که از سایر رشتهها به عاریت گرفته) ۲٫ درونمایههای اصلی (مبانی نظری هر رویکرد)
- روشها و دادهها: چگونگی بررسی محتوای یک راهبرد برند خاص و چیستی دادههایی که باید به دنبال آن بود و چگونگی جمعآوری آنها
- نتایج مدیریتی: چگونگی تبدیل عملی پیشفرضها، نظریهها، و روشهای مربوط به هر رویکرد به یک راهبرد در مدیریت برند
پارادایمهای مدیریت برند
همچنین در مدیریت برند دو پارادایم اصلی با عنوان اثباتگرایی و تفسیرگرایی وجود دارد که به صورت زیر در کتاب خلاصه شده است:
- پارادایم اثباتگرایی: برند در «مالکیت» بازاریاب قرار دارد. این بازاریاب است که ارتباط با دریافتکننده/مشتری را کنترل میکند. مشتری در اینجا شخصی منفصل و بیاختیار تلقی میشود. تعریف برند: یک مصنوع یا دستساختهی بیروح و قابل دخل و تصرف
- پارادایم تفسیرگرایی: تعبیر و تفسیر ماهیت برند به عنوان موضوعاتی که در تعامل میان بازاریاب و مشتریان فعال و غیرمنفعل شکل میگیرند. تعریف برند: موجودیتهای جامع و همه جانبه که بسیاری از ویژگیها و خصوصیات موجودات زنده را دارا هستند. موجودیتی زنده و پویا و دارای شخصیت که میتوانیم با آن رابطه برقرار کنیم و میتواند در طول زمان تغییر کرده و تکامل یابد.